loading...

سبز کم‌رنگ

نمی‌دانم

بازدید : 308
جمعه 11 ارديبهشت 1399 زمان : 14:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سبز کم‌رنگ

به نام شب و عاشقانه‌های تلخ قلب خسته ام
به نام ماه و نور مهتاب
نشسته ام نگاه میکنم به نور شبتاب
شب است و بهار است و دل یاد یار است و حالم خراب است و چشمم پرآب است و جامِ شراب است و من
به دیوان حافظ
غزل‌های نافذ
به چشم غزل خوان نرگس
به بوی بنفشه
شدم مست مست
گرفتم دلم را بدست
غزل باز کردم به آغوش سرد
بیامد جوابم ز خواجه‌ی عرفان
مژده‌‌‌ای دل که مسیحا نفسی دیگر نیست
پر ز دردیم ولی درد مرا مرهم نیست
خسته از جنگ سراسر همه روز و همه شب
درد سختی است ولی جان مرا همدم نیست
باز می‌شود چشمم
بازمیگردم ز رویاها
باز واقعیت تلخی
پاره پاره میکند من را
کلماتم فرو میریزند
همره قطره اشک آلوده
به هزاران هزار خاطره‌ها
جملاتم فرو میشکنند
همچو بغضی که زندانی است
قلمم مینویسد و قلبم
کلمه میفشاند هر لحظه
ولی چشم‌های آلوده
میکند غرق خوابم باز

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 17
  • بازدید کننده امروز : 16
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18
  • بازدید ماه : 121
  • بازدید سال : 564
  • بازدید کلی : 23186
  • کدهای اختصاصی